کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیهات نزاری بنگر بوسه ستانش

    زلفش بکش و لب بگز و بوسه ستانش

    با آن که چنین است مشو غرّه به حسنش

    بی کار چرا باشی مگذار چنانش

    مگریز ز تیرِ مژۀ مستش اگرچه

    تا گوش کشیده خمِ ابرویِ کمانش

    تا از لبِ شیرینش بوسه نستانی

    شیرین ست چه می دانی یا شور دهانش

    تا بویِ نمک دارد یا لذّتِ شکّر

    جز آن نشناسد که مکیده ست دهانش

    سر در سرِ شیرینِ لبش کرد چو فرهاد

    با هر که نویدِ شکری داد زبانش

    آن کس که ببوسید گمان است یقینش

    وآن کس که نبوسید یقین است گمانش

    از تیرکشِ غمزۀ او روی نپیچید

    گر هر مژه در دیده شود هم چو سنانش

    بی چاره نزاری چه حکایت کند از وصل

    هرگز به کناری نرسیده ز میانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha