حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۹۵: هیهات نزاری بنگر بوسه ستانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیهات نزاری بنگر بوسه ستانش زلفش بکش و لب بگز و بوسه ستانش با آن که چنین است مشو غرّه به حسنش بی کار چرا باشی مگذار چنانش مگریز ز تیرِ مژۀ مستش اگرچه تا گوش کشیده خمِ ابرویِ کمانش تا از لبِ شیرینش بوسه نستانی شیرین ست چه می دانی یا شور دهانش تا بویِ نمک دارد یا لذّتِ شکّر جز آن نشناسد که مکیده ست دهانش سر در سرِ شیرینِ لبش کرد چو فرهاد با هر که نویدِ شکری داد زبانش آن کس که ببوسید گمان است یقینش وآن کس که نبوسید یقین است گمانش از تیرکشِ غمزۀ او روی نپیچید گر هر مژه در دیده شود هم چو سنانش بی چاره نزاری چه حکایت کند از وصل هرگز به کناری نرسیده ز میانش حکیم نزاری قهستانی