کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دل ز خوابِ جهل برآور سر غرور

    تا بو که بگذری به سلامت ازین فتور

    گر بایدت که حشرِ تو با صالحان بود

    در موقفِ جزا که بود موعدِ نشور

    این جا ز خود بمیر و به حق زنده باز شو

    حاجت نباشدت به سرافیل و نفخِ صور

    گر بشنوی به گوش ارادت حدیثٍ صدق

    افعالِ ماست مالک و اشخاصِ ما قبور

    گر هیچ صبر داری تا ساقی بهشت

    فردا نهد به دستِ تو بر ساغرِ طهور

    نیکو و گرنه حالی خالی مدار کف

    زان آبِ آتشین که بخارش بود بخور

    راحی که هست رایحۀ او حیاتٍ محض

    روحی که هست جاذبۀ او غذایِ حور

    نوری که هست مقتبس از شمعِ آفتاب

    بل آفتاب کرده ازو اقتباسِ نور

    گویند در بهشت شراب است و شهد و شیر

    تا خود که را دهند ولی آخرالامور

    هر کو بهشتِ وایۀ خود می‌کند طلب

    پس غیبت از خودیِ خودش بهتر از حضور

    ای خودپرست بیش مشو مشتغل به خویش

    نزدیکِ خود مباش که افتی ز دست دور

    پندِ محقّقان نکند نیک‌بخت رد

    بر من ز حاسدان مشنو افترا و زور

    من وعظ می‌کنم نه جدل می‌زنم چه غم

    گر مدّعی قبول کند ور شود نفور

    صبر و ثبات عادت و خو کن نزاریا

    باشد ظفر هر آینه از جانبِ صبور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha