به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گر همه عالم به بد گفتن زبان در من کشند
من چه غم دارم اگر با من خوشاند ار ناخوشاند
خودپرستان میرمند از ما که ما مَی میخوریم
ز آدمیّتشان نصیبی نیست یا مستوحشاند
این همه شوریدگی و مستی و دیوانگی
جرعۀ جامی است کز مبدایِ فطرت میچشند
اهل کثرت غافلاند از خلد و غافل از بهشت
وز حسد فیالجمله باری در میانِ آتشاند
در میانه هیچنه خود را همه پنداشتند
حسرتا غبنا که این مشتی گدا سلطانوشاند
تا کدامین قوم را بینند در توحید محو
آن گروهاند از همه عالم که در غلّ و غشاند
گفتهاند این کز پریشانی چه غم مجموع را
پایمالان را چه نقصان گر بر ایشان بر کشند
زهره را باری بر انجامدوست میدارم دگر
هیچ دیگر نیست با سیّارم ار هفت ار ششاند
خوبرویان را برای عاشقان آوردهاند
دل به ایشان میدهم الحق که زیبا و کشاند
گیسوانشان بین که پنداری کمند رستماند
ابروانشان بین که پنداری کمانِ آرشند
من نمیدانم نزاری را چه سودا در سرست
این همیدانم که مستان محقّق بیهُشاند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.