کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد

    هرگز روا نباشد کز زندگی شمارد

    بی ذکرِ او وبال است گر یک سخن بگوید

    بی یادِ او حرام است گر یک نفس برآرد

    حاسد به طعنه گوید کز دوست می شکیبد

    من می روم و لیکن بختم نمی گذارد

    سنگین دلان بخندند از بی قراریِ ما

    رضوان اگر ببیند رویِ تو حالت آرد

    گر تلخ گفت شیرین فرهاد می پسندد

    ور زهر می فرستد چون نوش می گوارد

    قاضی چه کار دارد با اعتقادِ عاشق

    گو از پسِ قضا رو گر شرع می گذارد

    در آتشِ جدایی بس معجزی نباشد

    بر آبِ چشمِ عاشق گر سیلِ خون ببارد

    با آن که در حضورم اثبات جهل باشد

    پنداشتم به غیبت کز ما خبر ندارد

    تنها مرو نزاری زیرا کسی بباید

    کو را به ما نماید ما را بدو سپارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha