کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آتش عشق چو در سینه شرار اندازد

    مرد را از زبر تخت به دار اندازد

    عشق بر هر طرف از مملکت دل که زند

    همچو موجی ست که دریا به کنار اندازد

    عاشق آن است که گر بر سر کویش محبوب

    بگذرد در قدمش سر به نثار اندازد

    پدرم گفت که هم زخم هلاکت بخورد

    خویشتن هرکه چنین بر سر نار اندازد

    گفتم از مدعیان باک مدار ای بابا

    چه توان سوخت از آتش که چنار اندازد

    دوستان بر سر دیوار سرا بستانش

    باغبان را مگذارید که خار اندازد

    چه شود گر بگذارند رقیبان حرم

    که نزاری نظر از دور به یار اندازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha