حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۶۰: آتش عشق چو در سینه شرار اندازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش عشق چو در سینه شرار اندازد مرد را از زبر تخت به دار اندازد عشق بر هر طرف از مملکت دل که زند همچو موجی ست که دریا به کنار اندازد عاشق آن است که گر بر سر کویش محبوب بگذرد در قدمش سر به نثار اندازد پدرم گفت که هم زخم هلاکت بخورد خویشتن هرکه چنین بر سر نار اندازد گفتم از مدعیان باک مدار ای بابا چه توان سوخت از آتش که چنار اندازد دوستان بر سر دیوار سرا بستانش باغبان را مگذارید که خار اندازد چه شود گر بگذارند رقیبان حرم که نزاری نظر از دور به یار اندازد حکیم نزاری قهستانی