حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۶: دریغ عمر که بی روی آن نگار برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دریغ عمر که بی روی آن نگار برفت در انتظار شد و ایام و روزگار برفت سزا همین بود آن را که یار بگذرد ولی چه فایده کز دستم اختیار برفت به قهستان در، از آرام دل جدا گشتم چنان که خون ز دو چشمم هزار بار برفت بر اعتماد جگرخواره ای دگر بودم خبر رسید که او هم ز سبزوار برفت کنار من چه شود گر ز دیده پر خون است که این چنین دو دل آرام از کنار برفت زمن قرار و شکیب و سکون و صبر به کل چو هر دو یار برفتند هر چهار برفت چرا به شیفتگی سرزنش کنند مرا که دل نماند و جگر خون ببود و یار برفت کسیم گفت که او بازخواهد آمد زود هنوز شکر کنم گر برین قرار برفت نزاریا چه توان کرد با قضا مستیز چو بودنی به ضرورت ببود و باید رفت حکیم نزاری قهستانی