حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰۲: عذابی چو مهجوری از دوست نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عذابی چو مهجوری از دوست نیست خیال ار تصور کنی اوست، نیست و گر تو بر آنی که از روزگار سر و کار من بی تو نیکوست ، نیست چنان زار شد از نزاری تنم که بر استخوانم به جز پوست نیست مکن این تصور که مسکین دلم بر آن طاق جفت دو ابروست، نیست مرا گر برانی به جانت قسم که هیچم به جایی ره و روست ، نیست وگر بر خیالت گذر میکند که خصمی بتر زان دوجا دوست نیست وگر نیز گویی که درد مرا به جز از وصل تو داروست، نیست نزاری مپندار و صورت مبند که روزی به نیروی بازوت نیست حکیم نزاری قهستانی