کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    علم الله که دگر طاقت هجرانم نیست

    بی وجودت فرحی در تن بی جانم نیست

    جمع چون باشم و آسوده دل و خوش خاطر

    دیر شد تا به کف آن زلف پریشانم نیست

    شدم از نقش خیال تو چو سوزن باریک

    میکشم درد و سر رشته به فرمانم نیست

    گر اشارت بود از دوست چه باک از دشمن

    روی در کعبه بود خوف بیابانم نیست

    به سر خویش نی ام ساکن این کنج چو گنج

    جز تحمل چه توان کرد چو درمانم نیست

    نیست با مذهب و دین دگرانم کاری

    کافرم گر به سر زلف تو ایمانم نیست

    دارم از غایت تشویش ، سری سودایی

    ور شود در سر سودات پشیمانم نیست

    از تو محروم روا نیست چو من مظلومی

    گوی تقدیر ولی در خم چوگانم نیست

    سخت کاری است پس از عهد وفا ، نومیدی

    راستی قطع توقع ز تو آسانم نیست

    تو مرو از سر پیمان نزاری و اگر

    برود بر سر من تیغ، غم آنم نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha