کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو را سری که به پیمان من درآری نیست

    مرا دلی که به دست غمش سپاری نیست

    سر تو دارم اگر تیغ می زنی و تو را

    دلی که کار غریبی چو من بر آری نیست

    شبی دمی قدمی رنجه کن اگر چه مرا

    به قدر عزّت تو دست حق گزاری نیست

    نه زر که در قدمت ریزم و نه دست که دل

    به زور باز ستانم ورای زاری نیست

    علاج درد دلم مرگ می کند چه کنم

    که سخت جانم و جان دادن اختیاری نیست

    بساز با من بی چاره چون بسوختی ام

    بسوزی و بنسازی طریق یاری نیست

    به چشم خوار مبین در من ای چو دیده عزیز

    که همچو بنده عزیزی سزای خواری نیست

    تو را اگر چه بسی عاشقان مسکین اند

    یکی ز جمله به مسکینی نزاری نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha