حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۲۲: تو را سری که به پیمان من درآری نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را سری که به پیمان من درآری نیست مرا دلی که به دست غمش سپاری نیست سر تو دارم اگر تیغ می زنی و تو را دلی که کار غریبی چو من بر آری نیست شبی دمی قدمی رنجه کن اگر چه مرا به قدر عزّت تو دست حق گزاری نیست نه زر که در قدمت ریزم و نه دست که دل به زور باز ستانم ورای زاری نیست علاج درد دلم مرگ می کند چه کنم که سخت جانم و جان دادن اختیاری نیست بساز با من بی چاره چون بسوختی ام بسوزی و بنسازی طریق یاری نیست به چشم خوار مبین در من ای چو دیده عزیز که همچو بنده عزیزی سزای خواری نیست تو را اگر چه بسی عاشقان مسکین اند یکی ز جمله به مسکینی نزاری نیست حکیم نزاری قهستانی