کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشقِ تو از در درآمد در میانِ جان نشست

    دستِ بی رحمی گشاد و زیرِ پایم کرد پست

    جامِ غم در داد و مستم کرد و با دیوانگی

    چون بود دیوانه آن گاهی که باشد نیز مست

    عشق مردِ پخته خواهد خام بودم من مگر

    آتشی زد در وجودم تا ز خام و پخته رست

    از خودم بیگانه کرد و با خودم کرد آشنا

    لاجرم جستم هم از خویش و هم از بیگانه جست

    بی خودم کردند کلّی زان که بودم پیش ازین

    خود فریب و خودنمای و خودشناس و خودپرست

    نام وننگ وفخروعار و ترّ وخشکم پاک سوخت

    آز وحرص وخوب وزشت ونیک وبد برهم شکست

    تا چه برقی سوزناک است این که نامش هست عشق

    هستِ هستش نیستِ نیست ونیستِ نیستش هستِ هست

    عشقِ تو عشق است و آن گه عشق این ها نیزعشق

    لذّتِ شکر تواند داشتن هرگز کبست

    تا نزاری با تو در پیوست بگسست از جهان

    با که بندد عهد چون با عشقِ تو جاوید بست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha