کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صباح بر سرم آمد خیالِ طلعتِ دوست

    چنان نمود مثالم که خود معاینه اوست

    خیال بین که مرا بر خیال می‌‌دارد

    من آن نی‌ام که بدانستمی خیال از دوست

    چنان ز خویش برفتم که در تصرّفِ من

    نه عقل ماند و نه هوش و نه مغز ماند و نه پوست

    درین میانه شنیدم که گفت با ما باش

    ز خویشتن به درآ آخر این چه عادت و خوست

    نگفته‌ایم که از هر چه غیرِ ما باز آی

    به دستِ وسوسه دادن زمامِ دل نه نکوست

    جحیم وسوسهء شیطن است پس ز جحیم

    ببر کآخر کم‌تر عطایِ ما مینوست

    به دفع شیطنه لا حول گوی و لا قوّه

    به غیر الّا بالله دگر چه راه و چه روست

    نزاریا همه از بهرِ ما و با ما گوی

    سخن سرای که از ما نگفت بی‌هده گوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha