کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روزگاریست که در خاطرم آشوب فلان است

    روزگارم چو سر زلف پریشانش از آن است

    در همه شهر چو افسانه بگفتند زن و مرد

    قصه ی ما و برانیم که از خلق نهان است

    هم چنان بر عقب روی نکو می رود م دل

    گر همی خواهد وگرنه چه کند موی کشان است

    آدمی را نبود چاره ز یاری متناسب

    وانکه بی اهل دلی می گذراند حیوان است

    دیگران در طلب مال جهان اسب جهالت

    می جهانند و مرا دوست به از هردو جهان است

    ما همانیم که بودیم ز یادت به ارادت

    یار مشکل همه این است که با ما نه همان است

    گنه از جانب ما می نهد و می شکند عهد

    هرچه فرماید اگر چه نه چنان است چنان است

    حاکم است ار بکشد ار بزند یا بنوازد

    چه کنم بر سر مملوک خودش حکم روان است

    داد خواهانم اگر کشته بر آرند به کویش

    قاتلم را به اشارت بنمایم که فلان است

    جهد کردیم که یاری به کف آوریم و به رویش

    عمر خوش می گذرانیم که دنیا گذران است

    خود قضا را به کسی باز فتادیم که او را

    غم ما کم تر از آن است که مارا غم جان است

    می رود غافل واز پس نکند یار نگاهی

    که نزاری ز پی اش گریه کنان نعره زنان جامه درآن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha