به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست
او پای درکشید و مرا کرد پای بست
سوزش به دل برآمد و راه نفس گرفت
عشقش ز در درآمد و در کنج جان نشست
در عشق رازپوشم و معشوق پرده سوز
در هجر ناشکیبم و دل بر جفاپرست
گر ناسزاش دانم و گویم که هست نیست
ور بی وفاش خوانم و گویم که نیست هست
ای چشم عقل خسته ی آن غمزه ی چو تیر
وی پای خلق بسته ی آن زلف همچو شست
بر آسمان ز طلعت روی تو مه خجل
در بوستان ز قامت چست تو سرو پست
وصل تو جان دل شده را مایه ی حیات
هجر تو حلق غم زده را تخمه ی کبست
به زین نگاه کن به نزاری چو ناگهش
مست تمام کردی از آن چشم نیم مست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.