کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در سِتر ابر چند توان داشت آفتاب

    ای رشک آفتاب برافکن ز رخ نقاب

    خود برگرفته گیر نقاب از جمال خور

    خفاش چون کند که ندارد توان و تاب

    گر ذره ای ز نور تجلی کند ظهور

    همچون کلیم کار ببازی مکن شتاب

    گردون تراب بر سر آن تیره بخت کرد

    کز دست داد دامن اولاد بوتراب

    از مهر همچو ذره ندارد دلم قرار

    سیماب را گزیر نباشد ز اضطراب

    چشمم اگر خراب شد از اشک ژاله ریز

    بر راه سیل زود شود خانمان خراب

    اشکم اگر عقیق شد از تاب مهر دوست

    از سنگ لعل پاره کند نور آفتاب

    مغزم ضعیف گشت ز ماخولیای وصل

    هم عاقبت هلاک کند تشنه را سراب

    اکنون نزاریا که گریبان اختیار

    از دست رفت بیش مکن گردن از طناب

    بیهوده دست و پا مزن در محیط عشق

    تن در هلاک ده که ز سر درگذشت آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha