کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل بی طاقتم از روی غمت چون خجل است

    راست چون قطره ی شبنم که ز جیحون خجل است

    سر تهی کردم از اندیشه ی سودای محال

    گر دماغ متهتّک دل پر خون خجل است

    سخت عیب است به پیرانه سرش میل به خمر

    در گذشته سخنی نیست ز اکنون خجل است

    چون وحوش از چه سبب میل به صحرا دارد

    گر ز ارباب خرد خاطر مجنون خجل است

    عقل من گر خجل از عقل فرومایه شود

    ماورا از پی بی شرمی مادون خجل است

    چون کشد بار غم عشق نزاری نزار

    عشق باری ست که از حملش گردون خجل است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha