کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا بی باده مستی بر دوام است

    ز جایی دیگرم در سر مدام است

    اگر عاشق به می مست است هیهات

    هنوزش گر بجوشانند خام است

    مرا باری ز ساقی هوش رفته ست

    خنک او را که پروایش به جام است

    کسی را دوست میدارم که نه می

    که گر آبی خورم بی او حرام است

    به ناکام از چه هجرت کردم از دوست

    هنوزم بوی وصل اندر مشام است

    چه میگویم که درعین وصالش

    اگر من نیستم دل هست کام است

    حجاب عاشقان زندان نفس است

    که روزی چندشان در وی مقام است

    از آن جا بگذری آری چه گویم

    همین مقدار دانا را تمام است

    خوشا اقلیم درویشی که دایم

    چو ملک لایزالی بر نظام است

    به همت ملک درویشی گرفتیم

    کمال این است و بس دیگر کدام است

    فراغت گوشه ایی از عالم عشق

    به از ملک سحر تا ملک شام است

    بنازم جان مستی را که گفته ست

    چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است

    به جان مشتاق اویم تا شنودم

    تو خورشیدی و سلطانت غلام است

    دلم با من شبی گفت اندرین عهد

    همام انصاف را صاحب کلام است

    به دل گفتم مگر کز بدو فطرت

    نزاری را تمنای همام است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha