کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از دلم هیچ خبر نیست ندانم که کجاست

    هر کجا هست چه آید ز چنان دل که مراست

    در خمِ زلفِ بتی مانده باشد محبوس

    هم مگر بادِ صبا زو خبری آرد راست

    اعتمادی نبود بر دلِ هر جاییِ من

    راست گویم که دل غافلِ نا پا برجاست

    گر به انصاف رود داوریِ دیده و دل

    گنه دیدهء شوخ است که دل قیدِ بلاست

    این دگر هست که مشّاطهء فطرت ز ازل

    نقشِ هر جنس به تقدیر چنان کرد که خواست

    گر نمیخواست که مجنون شود آشفتهء عشق

    رویِ لیلی ز پی فتنه چرا میآراست

    من خود از دستِ رقیبان شدهام دیوانه

    عاقلی کو که نه از عشق سرش پر سوداست

    هر کجا بر سرِ کویی بنشستم عمدا

    رستخیز آمد و طوفانِ ملامت برخاست

    زاریی دارد و فریاد رسی میطلبد

    بر نزاری چه ملامت که رقیبش به قفاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha