کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سرو کشمر که سمر گشت ز بستان برخاست

    سرو سیمین بر ما از چمن جان برخاست

    این چه روی است که از گوشه برقع بنمود

    که قیامت ز نهاد من حیران برخاست

    خط سبزش نگرید آمده در گرد لبش

    اینک آن خضر که از چشمه حیوان برخاست

    در میان آمد و بنشست و چو بیرون شد باز

    این همه فتنه از آن سرو خرامان برخاست

    کفر و اسلام به هم بر زد و کی بنشیند

    رستخیزی که از آن زلف پریشان برخاست

    دلبرا ذره به خورشید کند میل و مرا

    طمع وصل تو در سر ز پی آن برخاست

    من اگر سر برود با تو به سر خواهم برد

    تا نگویند به عجز از سر پیمان برخاست

    نتوان از سر پیمان تو برخاست ولیک

    از سر جان به تمنای تو بتوان برخاست

    ذره ای مهر تو در جان نزاری بنشست

    این همه ولوله از خلق قهستان برخاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha