کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بسیار عمرها و بسی روزگارها

    بگذشت و حکم ها بنگشت از قرارها

    روز و شب است و سال و مه و جنبش و سکون

    هر یک مسخرند به تکلیف کارها

    وضعی نهاده اند ز مبدای کن فکان

    کان وضع مندرس نشود در هزارها

    در منجنیق دور بسی چرخ سیر کرد

    برجی هنوز رخنه نشد زین حصارها

    شد شش هزار سال که مستوفی سپهر

    فرموش کرده بود حساب و شمارها

    بر نقطة وجود که عشق است نام او

    از شوق می کنند فلک ها مدارها

    ای بس که امّتان ز ره برده جهل را

    دادند انبیا به بهشت انتظارها

    ناچار از برای صلاح عموم را

    منبر نهاده اند و برآورده دارها

    بسیار خشت کالبد و جان آدمی

    بر هم نهاد دور و فرو ریخت بارها

    دانی چراست این همه اضداد و اختلاف

    تا عاقلان دور کنند اعتبارها

    کز خاک خون سرشتة بیچاره آدمی

    باد فنا چگونه برآرد دمارها

    بر خاک ریز خون دو دیده نزاریا

    چندان که بشکفد به زمین لاله زارها

    عمر عزیز بیهده در نای و نوش صرف

    کردی به جهل و بردی در سر خمارها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha