کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خیز ای غلام باده درافکن به جام ما

    کز وصل توست گردش گردون غلام ما

    گر لایق است چشمة خورشید را فلک

    خورشید باده را فلکی کن ز جام ما

    آن قاصد است باده که جان است مقصدش

    جز وی به جان ما که رساند سلام ما

    در بزم گه چو دست تو گردان کند قدح

    گردان شود سپهر سعادت به کام ما

    ما را ز عقل ما همه اندوه و آفت است

    جز می ز عقل ما که کشد انتقام ما

    می ده می ای غلام که از می در اوفتد

    صد لذت و نشاط به راحت به دام ما

    یک ره که در جهان نتوان زیستن مقیم

    بی عشوه بی صواب نباشد مقام ما

    نیکی کنیم و باده خوریم و عطا دهیم

    تا اقتدا کنند به ما خاص و عام ما

    وآنها که بد کنند نزاری چنین کند

    این شعر ما بس است بدیشان پیام ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha