حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۰: به کام دل بدیدم خویشتن را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به کام دل بدیدم خویشتن را گرفتم در بر آن سیمین بدن را به دستم داد زلفی کز نسیمش جگر خون گردد آهوی ختن را ببوسیدم بنا گوشی که عکسش طراوت داد برگ نسترن را صنوبر قامتی کز رشک ساقش به گِل درماند پا سرو چمن را نه در پهلو که در چشمش نشاند اگر چون گل دهد خاری سمن را جهانی در شکر گیرد هرآن گه که همچون پسته بگشاید دهن را چو بنماید سر دندان به خنده بریزد آبرو درِّ عدن را ز بویش زنده وا باشد نزاری به خاکش گر فرستد پیرهن را اگر بر تربتش روزی نهد دست بدرّد بر خود از رقّت کفن را حکیم نزاری قهستانی