کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیش هر تلخی نریزم آبروی خویشتن
    می خورم قند از شکست آرزوی خویشتن
    رشته این تنگ چشمان رنج باریک آورد
    می کنم از جسم زار خود رفوی خویشتن
    می فشارم، گر به حرف شکوه بگشاید دهن
    چون سبو دستی که دارم بر گلوی خویشتن
    در کف آیینه چون سیماب می لرزد به خویش؟
    آنچنان لرزد دلم بر آبروی خویشتن
    فارغم چون طوطی از حسن گلوسوز شکر
    من که شکر می خورم از گفتگوی خویشتن
    در غریبی چاره گرد یتیمی چون کنم؟
    من که در دریا ندارم شستشوی خویشتن
    پیش آن پاکیزه دامن، خانه نارفته ام
    گر چه عمرم صرف شد در رفت و روی خویشتن
    نیست ممکن این کشاکش از رگ جانم رود
    تا نپیوندم به دریا آب جوی خویشتن
    تا شدم چون نافه دور از ناف آهوی ختن
    می فرستم قاصدی هر دم ز بوی خویشتن
    چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
    زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
    بی خبر از پیچ و تاب هم سیه روزان نیند
    می توان پرسید حال ما ز موی خویشتن
    بارها نومید برگشتم ز دکان مسیح
    به که خود باشم به همت چاره جوی خویشتن
    چون غبارآلود می گردم ز خواب بی غمی
    تازه می سازم به خون دل وضوی خویشتن
    بس که صائب خویش را در عشق او گم کرده ام
    می کنم از همنشینان جستجوی خویشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha