کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی پرده رو در آینه ما نکرده ای
    خود را چنان که هست تماشا نکرده ای
    در خلوتی که آینه بیدار بوده است
    هرگز ز شرم بند قبا وانکرده ای
    امروز بند پیرهن خود نبسته ای
    چشم که مانده است که بینا نکرده ای؟
    ریزی ازان چو سرو و صنوبر به خاک راه
    کاوقات صرف بردن دلها نکرده ای
    از جلوه های سرو پریشان خرام خود
    یک کف زمین نمانده که احیا نکرده ای
    یک نقطه نیست در خم پرگار نه فلک
    کز حسن دلپذیر سویدا نکرده ای
    ما آنچه کرده ایم، فدای تو سر به سر
    ای سنگدل چه مانده که با ما نکرده ای؟
    زان شکوه داری از دل غمگین که همچو ما
    دریوزه غم از در دلها نکرده ای
    با زلف دستبازی ازان می کنی که تو
    دستی دراز در دل شبها نکرده ای
    می نازی ای صدف به گهرهای پاک خود
    گویا که پیش ابر دهن وا نکرده ای
    زان تنگ عیش چون گهر افتاده ای که تو
    عادت به تلخ و شور چو دریا نکرده ای
    در رستخیز رو به قفا حشر می شوی
    ای غافلی که پشت به دنیا نکرده ای
    خشک است ازان دهان تو صائب که چون صدف
    دریوزه ای ز عالم بالا نکرده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha