کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دارم ز اشک گرم دل تاب خورده ای
    چون خار و خس تپانچه سیلاب خورده ای
    خون خوردنم تراوش ازان کم کند که من
    دارم چو لاله ساغر خوناب خورده ای
    صبح امید من ز تریهای روزگار
    در کاهش است چون شکر آب خورده ای
    آید به چشم بی تو شب و روز عاشقان
    یکرنگ چون دو زلف به هم تاب خورده ای
    حاشا که در لباس شکایت کند ز فقر
    زخم هزار نشتر سنجاب خورده ای
    کی آب می خورد دلش از جام زرنگار؟
    در وقت تشنگی به دو دست آب خورده ای
    از زاهدان خشک چه مرهم طمع کند؟
    پیشانی امید به محراب خورده ای
    انصاف نیست بر در بیگانگی زند؟
    خونها ز آشنایی احباب خورده ای
    بسیار آشنا به نظر جلوه می کنی
    ای گل مگر ز دیده من آب خورده ای؟
    این رنگ لاله گون ز کجا آب می خورد؟
    از من نهفته گر نه می ناب خورده ای
    امروز گفتگوی ترا رنگ دیگرست
    صائب ز ساغر که می ناب خورده ای؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha