کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کشتی تن را شکستم یللی
    از حجاب بحر رستم یللی
    از لباس خاک بیرون آمدم
    نقشها بر آب بستم یللی
    شبنم خود را به اقبال بلند
    بر گل خورشید بستم یللی
    بحر چون ماهی ز فیض پیچ و تاب
    همچو موج آمد به شستم یللی
    در کشاکش بودم از طول امل
    این کمان را زه گسستم یللی
    راستی چون تیر خضر راه شد
    از کمان چرخ جستم یللی
    کیست پیش راه من گیرد چو موج؟
    بر میان دامن شکستم یللی
    قطره ام از انقلاب آسوده شد
    در دل گوهر نشستم یللی
    بر دل مجروح از صبح وطن
    مرهم کافور بستم یللی
    تا نهادم پای بیرون از خودی
    شد دو عالم زیردستم یللی
    از زمین تن براق بیخودی
    برد تا بزم الستم یللی
    پنبه کردم ریسمان خویش را
    از غم حلاج رستم یللی
    چون حباب این قصر بی بنیاد را
    یک نفس درهم شکستم یللی
    می خورد بر یکدگر بی اختیار
    چون کف دریا دو دستم یللی
    شیشه را بر طاق نسیان نه که من
    از دو چشم یار مستم یللی
    من همان مستم که در بزم الست
    شیشه ها بر چرخ بستم یللی
    کاسه خورشید و جام ماه را
    بر سر گردون شکستم یللی
    بت پرست از بت پرستی سیر شد
    من همان آدم پرستم یللی
    این غزل را صائب از فیض سعید
    بی تکلف نقش بستم یللی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha