کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دل چه در قلمرو میخانه مانده ای
    حیران می چو دیده پیمانه مانده ای
    از بهر آشنایی این خونی حیا
    از صد هزار معنی بیگانه مانده ای
    جای تو نیست کنج خرابات بی غمی
    آنجا به ذوق گریه مستانه مانده ای
    وقت است غیرتی کنی و یک جهت شوی
    پر در میان کعبه و بتخانه مانده ای
    جوشی اگر برآوری از دل بسر رسی
    چون درد اگر چه در ته پیمانه مانده ای
    همطالع همایی و از کاهلی چو جغد
    بی بال و پر به گوشه ویرانه مانده ای
    عبرت ز شانه و دل صد چاک او بگیر
    در دودمان زلف چه چون شانه مانده ای
    زنهار دل مبند به طفلان که عنقریب
    طفلان رمیده اند و تو دیوانه مانده ای
    فرداست در نقاب خزان گل خزیده است
    در کنج آشیانه غریبانه مانده ای
    همراه توست رزق به هر جا که می روی
    در گوشه قفس چه پی دانه مانده ای؟
    بس نیست سقف چرخ، که در موسمی چنین
    در زیر بار سقف ز کاشانه مانده ای؟
    در سنگ لاله، در جگر خاک گل نماند
    ای خانمان خراب چه در خانه مانده ای؟
    خود را به نشائه ای برسان، ورنه عنقریب
    رفته است نوبهار و تو فرزانه مانده ای
    نعل حرم ز شوق تو صائب در آتش است
    غمگین چرا به گوشه بتخانه مانده ای؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha