کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هوا را گر به فرمان کرده باشی
    دو صد بتخانه ویران کرده باشی
    دل سنگین خود گر نرم سازی
    فرنگی را مسلمان کرده باشی
    ترا آن روز دولت رو نماید
    که رو از خلق پنهان کرده باشی
    سخاوت با سخاوت پیشگان کن
    که با یک شهر احسان کرده باشی
    تنورت گرم باشد همچو خورشید
    قناعت گر به یک نان کرده باشی
    چو لاله سرخ رو از خاک خیزی
    اگر داغی به دامان کرده باشی
    هوس را عشق کردن آنچنان است
    که موری را سلیمان کرده باشی
    به عبرت زین تماشاگاه کن صلح
    که آتش را گلستان کرده باشی
    برون آرد سر از دریا حبابت
    هوا را گر به زندان کرده باشی
    اگر پیش از رحیل از خواب خیزی
    سفر را بر خود آسان کرده باشی
    ترا از حرف لب بستن چنان است
    که یوسف را به زندان کرده باشی
    نگردد خیره از خورشید تابان
    نگاهی را که حیران کرده باشی
    شود روشن ترا حال من آن روز
    که اخگر در گریبان کرده باشی
    نخواهی گرد عالم گشت صائب
    اگر در خویش جولان کرده باشی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha