صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۰۳: دارم ز اشک گرم دل تاب خورده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دارم ز اشک گرم دل تاب خورده ای چون خار و خس تپانچه سیلاب خورده ای خون خوردنم تراوش ازان کم کند که من دارم چو لاله ساغر خوناب خورده ای صبح امید من ز تریهای روزگار در کاهش است چون شکر آب خورده ای آید به چشم بی تو شب و روز عاشقان یکرنگ چون دو زلف به هم تاب خورده ای حاشا که در لباس شکایت کند ز فقر زخم هزار نشتر سنجاب خورده ای کی آب می خورد دلش از جام زرنگار؟ در وقت تشنگی به دو دست آب خورده ای از زاهدان خشک چه مرهم طمع کند؟ پیشانی امید به محراب خورده ای انصاف نیست بر در بیگانگی زند؟ خونها ز آشنایی احباب خورده ای بسیار آشنا به نظر جلوه می کنی ای گل مگر ز دیده من آب خورده ای؟ این رنگ لاله گون ز کجا آب می خورد؟ از من نهفته گر نه می ناب خورده ای امروز گفتگوی ترا رنگ دیگرست صائب ز ساغر که می ناب خورده ای؟ صائب تبریزی