صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۹۰۲: بی پرده رو در آینه ما نکرده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی پرده رو در آینه ما نکرده ای خود را چنان که هست تماشا نکرده ای در خلوتی که آینه بیدار بوده است هرگز ز شرم بند قبا وانکرده ای امروز بند پیرهن خود نبسته ای چشم که مانده است که بینا نکرده ای؟ ریزی ازان چو سرو و صنوبر به خاک راه کاوقات صرف بردن دلها نکرده ای از جلوه های سرو پریشان خرام خود یک کف زمین نمانده که احیا نکرده ای یک نقطه نیست در خم پرگار نه فلک کز حسن دلپذیر سویدا نکرده ای ما آنچه کرده ایم، فدای تو سر به سر ای سنگدل چه مانده که با ما نکرده ای؟ زان شکوه داری از دل غمگین که همچو ما دریوزه غم از در دلها نکرده ای با زلف دستبازی ازان می کنی که تو دستی دراز در دل شبها نکرده ای می نازی ای صدف به گهرهای پاک خود گویا که پیش ابر دهن وا نکرده ای زان تنگ عیش چون گهر افتاده ای که تو عادت به تلخ و شور چو دریا نکرده ای در رستخیز رو به قفا حشر می شوی ای غافلی که پشت به دنیا نکرده ای خشک است ازان دهان تو صائب که چون صدف دریوزه ای ز عالم بالا نکرده ای صائب تبریزی