کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از هواداران شود دایم مکدر شمع من
    از پر پروانه دارد تیغ بر سر شمع من
    پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
    می شود دست حمایت آستین بر شمع من
    از مروت می کند روشن چراغ خصم را
    گر به ظاهر می شود خامش ز صرصر شمع من
    گردنی در زیر تیغ از موم دارد نرم تر
    در نظر دارد همانا بزم دیگر شمع من
    زندگی نتوان به کوشش یافت، ورنه عمرها
    غوطه زد در بحر ظلمت چون سکندر شمع من
    باشد از جوش هواداران می روشن مرا
    دارد از بال و پر پروانه ساغر شمع من
    در شبستانی که دارد صد سمندر هر شرار
    شد ز بی پروانگی ها تیر بی پر شمع من
    گوهر خود را ز چشم زخم می دارد نگاه
    گر نسازد دامن فانوس را تر شمع من
    از زبان آتشینم عالم دل زنده شد
    صد چراغ کشته را شد افسر زر شمع من
    دیده گوهرشناسی نیست، ورنه بزم را
    تازه رو دارد ز اشک پاک گوهر شمع من
    سرد مهری صائب از جا درنمی آرد مرا
    در گذار باد می سوزد به لنگر شمع من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha