کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بی قراری من می کند سفر بالین
    ز دست خویش کنم چو سبو مگر بالین
    همان ز پستی بالین نمی برد خوابم
    ز گرد بالش گردون کنم اگر بالین
    ز بی قراری من چون سپند جست از جای
    نشست هر که مرا چون چراغ بر بالین
    ز گرمی جگرم لعل آتشین گردد
    به وقت خواب کنم خشت خام اگر بالین
    ز دست و تیغ خزان گوییا خبر دارد
    که می کند گل این بوستان سپر بالین
    مرا سری است که چون لاله داغدار شود
    کنم ز کاسه زانوی خود اگر بالین
    عجب نباشد اگر بال و پر برون آرد
    کشید از سر من بس که دردسر بالین
    کسی به ملک غریبی عزیز می گردد
    که در وطن کند از سنگ چون گهر بالین
    چگونه خواب پریشان نسازدم بیدار؟
    که کج گذاشت مرا زلف زیر سر بالین
    مرا به داغ جنون نیست الفت امروزی
    همیشه داشت ز سرگرمیم خطر بالین
    رهین پرتو منت چرا شوم صائب؟
    مرا که از تب گرم است شمع بر بالین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha