کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا چون دیگران گرزان که اسبابی نشد روزی
    به این شادم که دل را پرده خوابی نشد روزی
    گوارا کرد بر من درد می را خاکساری ها
    اگر از جام قسمت باده نابی نشد روزی
    به کوری سوختم چون شمع در بتخانه غفلت
    بسر بردن شبی در کنج محرابی نشد روزی
    مگر از اشک حسرت دامن دریا به دست آرد
    خس بی دست و پایی را که سیلابی نشد روزی
    ندارد حاصلی جمعیت بسیار بی قسمت
    که گوهر را ز دریا قطره آبی نشد روزی
    ندید آسایش ساحل درین دریای پروحشت
    ز حیرت چشم هر کس را شکرخوابی نشد روزی
    چه حاصل زین که دریا را به شور آورد طبع ما؟
    چو بخت خفته ما را کف آبی نشد روزی
    به کوری شست دست از تار و پود زندگی صائب
    کتان شوربختی را که مهتابی نشد روزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha