کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست پروای بهارم، من و کنج قفسی
    که برآرم به فراغت ز ته دل نفسی
    سطحیان غور معانی نتوانند نمود
    رزق موج است ز دریای گهر خار و خسی
    دل افسرده نگردد به نصیحت بیدار
    راه خوابیده نخیزد به صدای جرسی
    زود هموار ز جمعیت منزل گردد
    هست در راه اگر قافله را پیش و پسی
    شد دل روشن ما از سخن پوچ سیاه
    چه کند آینه در دست پریشان نفسی؟
    گوشه گیری که بود شاد به صیادی خلق
    عنکبوتی است که نازد به شکار مگسی
    دور گردان تو دارند مرا داغ و کباب
    من چه می کردم اگر ره به تو می برد کسی
    هست در دست قضا بست و گشاد در عیش
    گره از جبهه به ناخن نگشوده است کسی
    بیکسان راست خدا حافظ از آفات زمان
    دزد کمتر بود آنجا که نباشد عسسی
    صائب از خواهش بیجا دل من گشت سیاه
    وقت آن خوش که ندارد ز جهان ملتمسی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha