کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه چنان دانه دل سوخت ز سودای کسی
    که شود سبز ز آب رخ زیبای کسی
    آب ازان در قدم سرو به خاک افتاده است
    که ندارد خبر از قامت رعنای کسی
    خانه زادست سیه مستی صاحب نظران
    چون قدح چشم ندارند به صهبای کسی
    من گرفتم نکنم راز نهان را اظهار
    چه کنم آه به غمازی سیمای کسی؟
    دعوی جلوه مستانه مکن ای شمشاد
    کاین قبایی است که زیباست به بالای کسی
    نه چنان شعله کشیده است که خاموش شود
    آتش شوق من از دامن صحرای کسی
    چه خیال است که از سینه دگر یاد کند
    دل هر کس رود از جا به تماشای کسی
    نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من
    که مرا جمع کند زلف دلارای کسی
    سر به سر فاختگان حلقه بیرون درند
    سرکش افتاده ز بس سرو دلارای کسی
    سرمه در دیده انجم کشد از بیتابی
    مشت خاکسترم از آتش سودای کسی
    هر نفس می زنم آتش به جهان از غیرت
    که مبادا شکند خار تو در پای کسی
    از غم روی زمین تنگ نگردد صائب
    گرچه در سینه عاشق نبود جای کسی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha