کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرفته است مرا در میان تماشایی
    که در خیال نیاورده هیچ بینایی
    بر آستان تو دل از شکسته پایان است
    اگر چه می کشدم دیده هر نفس جایی
    همین نه بهر سلیمان کشیده اند بساط
    که هست در دل هر مور مجلس آرایی
    چسان ز کار تو غافل شوند بینایان؟
    که هست جنبش هر موی کارفرمایی
    نمانده است ز اقبال عشق در دل من
    به غیر ترک تمنا دگر تمنایی
    کجاست جذبه توفیق دست ما گیرد؟
    که می کشیم ز دنبال کاروان پایی
    خمش چو آب گهر می رویم تا دریا
    نچیده ایم به خود همچو سیل غوغایی
    سپهر سبزه خوابیده ای است در قدمش
    که دیده است به این رتبه سرو بالایی؟
    به من ز جوش طرب همچو آب روشن شد
    که هست در دل پر خون من دلارایی
    مرا که پاره دل ماهپاره گردیده است
    نیایدم به نظر هیچ ماه سیمایی
    گران به سنگ ملامت شده است این مجنون
    فغان که نیست درین شهر طفل بینایی
    به جان رسیدم ازین شهر بند پروحشت
    جنون کجاست که خود را کشم به صحرایی
    به آفتاب جهانتاب کی رسد صائب؟
    اگر چه در سر هر ذره هست سودایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha