کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در خاک و خون کشید مرا ترک زاده ای
    مژگان به نازبالش دل تکیه داده ای
    بر بادپای وعده خلاقی نشسته ای
    چون سیل در قلمرو دلها فتاده ای
    چون دزد خال، نقب به دلها رسانده ای
    چون زلف، بند بر رگ جانها نهاده ای
    چون ابر نوبهار ز روی عرق فشان
    چندین هزار خانه به سیلاب داده ای
    چون آه گرم ریشه به دلها دوانده ای
    چون برق بی امان به نیستان فتاده ای
    خود را به چشم عرض تجمل ندیده ای
    بر روی آبگینه نظر ناگشاده ای
    دلهای بقرار ز مردم گرفته ای
    با خویشتن قرار نکویی نداده ای
    چون عافیت ز خاطر عاشق رمیده ای
    دنبال شوخ چشمی خود، سر نهاده ای
    چین در کمند زلف تصرف فکنده ای
    خنجر به خون بی گنهان آب داده ای
    نشتر ز غمزه در رگ دلها شکسته ای
    سیلاب خون ز دیده مردم گشاده ای
    در لافگاه دعوی دل، طوق عاجزی
    از تیغ کج به گردن شیران نهاده ای
    از ترکشش شهاب فلک تیر بی پری
    در قبضه اش کمان مه نو کباده ای
    دلهای برق سیر پریشان خرام را
    از چین زلف سلسله برپا نهاده ای
    در انتظار صحبت پروانه مشربان
    چون شمع تا به صبح به یک پا ستاده ای
    اوراق شادمانی گلهای باغ را
    در پیش چشم بلبل، بر باد داده ای
    غیر از عرق که می کند از روی یار گل
    صائب که دید شبنم خورشید زاده ای؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha