صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۹۶: در خاک و خون کشید مرا ترک زاده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خاک و خون کشید مرا ترک زاده ای مژگان به نازبالش دل تکیه داده ای بر بادپای وعده خلاقی نشسته ای چون سیل در قلمرو دلها فتاده ای چون دزد خال، نقب به دلها رسانده ای چون زلف، بند بر رگ جانها نهاده ای چون ابر نوبهار ز روی عرق فشان چندین هزار خانه به سیلاب داده ای چون آه گرم ریشه به دلها دوانده ای چون برق بی امان به نیستان فتاده ای خود را به چشم عرض تجمل ندیده ای بر روی آبگینه نظر ناگشاده ای دلهای بقرار ز مردم گرفته ای با خویشتن قرار نکویی نداده ای چون عافیت ز خاطر عاشق رمیده ای دنبال شوخ چشمی خود، سر نهاده ای چین در کمند زلف تصرف فکنده ای خنجر به خون بی گنهان آب داده ای نشتر ز غمزه در رگ دلها شکسته ای سیلاب خون ز دیده مردم گشاده ای در لافگاه دعوی دل، طوق عاجزی از تیغ کج به گردن شیران نهاده ای از ترکشش شهاب فلک تیر بی پری در قبضه اش کمان مه نو کباده ای دلهای برق سیر پریشان خرام را از چین زلف سلسله برپا نهاده ای در انتظار صحبت پروانه مشربان چون شمع تا به صبح به یک پا ستاده ای اوراق شادمانی گلهای باغ را در پیش چشم بلبل، بر باد داده ای غیر از عرق که می کند از روی یار گل صائب که دید شبنم خورشید زاده ای؟ صائب تبریزی