کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برون نیامده از خویشتن سفر نکنی
    ز خویش تا نبری راه عشق سرنکنی
    کنون که بال و پری هست مرغ جانت را
    چرا ز بیضه افلاک سر بدر نکنی؟
    چو قطره سر به کف دست ابر تا ننهی
    هوای صحبت این بحر پرخطر نکنی
    ترا چو آبله از خار بشکفد صد گل
    اگر ملاحظه از زخم نیشتر نکنی
    چو آفتاب به گرد جهان برآمده گیر
    به هیچ جا نرسی تا ز خود سفر نکنی
    ترا که برگ سفر هست همچو شبنم گل
    چرا ز روزن خورشید سر بدر نکنی؟
    بس است شوق طلب خضر راه گرمروان
    سراغ راه و تمنای راهبر نکنی
    کمند وحدت گرداب موجه خطرست
    درین محیط ز سرگشتگی حذر نکنی
    گره ز کار تو چون غنچه وا شود به دمی
    اگر تو جز در دل رو به هیچ در نکنی
    در آفتاب قیامت دلیر نتوان دید
    به داغ سینه مجروح ما نظر نکنی
    نداده آینه خویش را جلا صائب
    چو آفتاب سر از جیب صبح برنکنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha