صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۶۷: مرا چون دیگران گرزان که اسبابی نشد روزی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا چون دیگران گرزان که اسبابی نشد روزی به این شادم که دل را پرده خوابی نشد روزی گوارا کرد بر من درد می را خاکساری ها اگر از جام قسمت باده نابی نشد روزی به کوری سوختم چون شمع در بتخانه غفلت بسر بردن شبی در کنج محرابی نشد روزی مگر از اشک حسرت دامن دریا به دست آرد خس بی دست و پایی را که سیلابی نشد روزی ندارد حاصلی جمعیت بسیار بی قسمت که گوهر را ز دریا قطره آبی نشد روزی ندید آسایش ساحل درین دریای پروحشت ز حیرت چشم هر کس را شکرخوابی نشد روزی چه حاصل زین که دریا را به شور آورد طبع ما؟ چو بخت خفته ما را کف آبی نشد روزی به کوری شست دست از تار و پود زندگی صائب کتان شوربختی را که مهتابی نشد روزی صائب تبریزی