کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چهره را صیقلی از آتشِ می ساخته‌ای
    خبر از خویش نداری که چه پرداخته‌ای
    ای بسا خانهٔ تقوی که رسیده‌ست به آب
    تا ز منزل عرق‌آلود برون تاخته‌ای
    در سرِ کوی تو چندان که نظر کار کند
    دل و دین است که بر یکدگر انداخته‌ای
    مگر از آب کنی آینه دیگر، ورنه
    هیچ آیینه نمانده‌ست که نگداخته‌ای
    چون ز حالِ دلِ صاحب‌نظرانی غافل؟
    تو که در آینه با خویش نظر باخته‌ای
    تو که از ناز به عشاق نمی‌پردازی
    صد هزار آینه هر سوی چه پرداخته‌ای؟
    نیست یک سرو درین باغ به رعناییِ تو
    بس که گردن به تماشای خود افراخته‌ای
    آتشی را که ازان طور به زنهار آید
    در دلِ صائبِ خونین‌جگر انداخته‌ای
    برخوری چون رهی از ساغرِ معنی صائب
    که درین تازه‌غزل شیشه تهی ساخته‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha