کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دست اگر در کمر راهبر دل زده ای
    بی تردد به میان دامن منزل زده ای
    دامن خضر رها کن که دلیل تو بس است
    پشت پایی که بر این عالم باطل زده ای
    می شود شهپر توفیق، اگر برداری
    دست عجزی که به دامان وسایل زده ای
    باز کن از سر خود زود تن آسانی را
    که عجب قفل گرانی به در دل زده ای
    گوهری نیست اگر رشته امید ترا
    گنه توست که چون موج به ساحل زده ای
    چون به عیب و هنر خویش توانی پرداخت؟
    تو که از جهل در آینه را گل زده ای
    از تمنا گرهی رشته عمر تو نداشت
    تو بر این رشته دو صد عقده مشکل زده ای
    چون نداری دل آگاه، در اول قدمی
    بوسه هر چند به پیشانی منزل زده ای
    پاس دم دار که شمشیر دودم خواهد شد
    در دم حشر دمی چند که غافل زده ای
    در قیامت سپر آتش دوزخ گردد
    از درم مهری اگر بر لب سایل زده ای
    چاک در پرده ناموس تو خواهد انداخت
    خنده ای چند که بر مردم کامل زده ای
    زان به چشم تو صدف جلوه گوهر دارد
    که سراپرده چو کف بر سر ساحل زده ای
    نیست ممکن که ترا آب نسازد صائب
    آتشی کز نفس گرم به محفل زده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha