صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۹۴: چهره را صیقلی از آتش می ساخته ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چهره را صیقلی از آتشِ می ساخته ای خبر از خویش نداری که چه پرداخته ای ای بسا خانهٔتقوی که رسیده ست به آب تا ز منزل عرق آلود برون تاخته ای در سرِ کوی تو چندان که نظر کار کند دل و دین است که بر یکدگر انداخته ای مگر از آب کنی آینه دیگر، ورنه هیچ آیینه نمانده ست که نگداخته ای چون ز حالِ دلِ صاحب نظرانی غافل؟ تو که در آینه با خویش نظر باخته ای تو که از ناز به عشاق نمی پردازی صد هزار آینه هر سوی چه پرداخته ای؟ نیست یک سرو درین باغ به رعناییِ تو بس که گردن به تماشای خود افراخته ای آتشی را که ازان طور به زنهار آید در دلِ صائبِ خونین جگر انداخته ای برخوری چون رهی از ساغرِ معنی صائب که درین تازه غزل شیشه تهی ساخته ای صائب تبریزی