کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو
    از بی بضاعتی خجلم از لقای تو
    آید به حال خود ز تماشای آفتاب
    شد چشم هر که خیره ز نور و صفای تو
    صد پرده است بیش ز ظلمت حجاب نور
    نتوان ز شرم کرد نظر بر لقای تو
    اشکش چو آب آینه بر جای خشک ماند
    چشمی که دید در رخ حیرت فزای تو
    از دامن تو دست ندارم به سرکشی
    تا همچو زلف سرنگذارم به پای تو
    چون روی ماه مصر ز سیلی شود کبود
    گر برگ گل کنند عزیزان قبای تو
    از دورباش ناز تو، از سرگذشتگان
    جز کاکل تو نیست کسی در قفای و
    چون برخورم ز دیدن رویت، که می شود
    طبل رحیل هوش من آواز پای تو
    بر خویشتن ببال که در قلزم وجود
    همچون حباب نیست سری بی هوای تو
    از نکهت دو روزه گل بی نیاز کرد
    ما را گل همیشه بهار حنای تو
    افغان که کرد دست من موشکاف را
    چون شانه خشک، حیرت زلف رسای تو
    انصاف نیست راندنش از آستان خویش
    صائب که ساخت نقد دل و دین فدای تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha