کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در دل چو غنچه چند کنی رنگ و بو گره؟
    واکن به ناخن از دل پرآرزو گره
    جز تیغ آبدار درین روزگار نیست
    آبی که تشنه را نشود در گلو گره
    وقت است شق چو نار شود پوست بر تنم
    از بس شده است در دل من آرزو گره
    بیهوده شاخ گل همه تن دست گشته است
    نتوان زدن به بال و پر رنگ و بو گره
    بی ابر دامن صدفش پرگهر شود
    از غیرت آن کسی که کند آبرو گره
    در عین وصل باخبر از حسرت من است
    هر تشنه را که آب شود در گلو گره
    از هجر و وصل نیست گشایش دل مرا
    چون گوهرست قسمت من از دو سو گره
    راه سلوک تنگتر از چشم سوزن است
    تا کی زنی به رشته جان ز آرزو گره؟
    صائب هزار عقده دل باز می شود
    گر وا شود ز جبهه آن تندخو گره

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha