کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی
    دل همان در سینه سوزد چون چراغ از تشنگی
    ساغر خون خوردنم چون لاله نم بیرون نداد
    بس که دل در سینه من بود داغ از تشنگی
    بحر اگر در کاسه ام ریزند می گردد سراب
    خشک شد از بس مرا مغز و دماغ از تشنگی
    چشم احسان دارم از آهن دلان روزگار
    آب را از تیغ می گیرم سراغ از تشنگی
    حال من دور از لب جان بخش او داند که چیست
    چون سکندر هر که گردیده است داغ از تشنگی
    شهپر طاوس می باید که باشد سبز و تر
    نیست صائب هیچ (غم) گر سوخت داغ از تشنگی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha