کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سر فرو نارد به گردون اختر دیوانگی
    گرد خاکستر نگیرد اخگر دیوانگی
    می زند پر در فضای لامکان با آن که هست
    زیر سنگ کودکان بال و پر دیوانگی
    می شمارد در شمار داغهای خامسوز
    آفتاب روز محشر را سر دیوانگی
    سهل باشد کوهکن گر سر به جای پا گذاشت
    کوه را از پا درآرد ساغر دیوانگی
    کاش تیغش از نیام خاک می آمد برون
    تا به مجنون می نمودم جوهر دیوانگی
    هست تا سنگ ملامت برقرار خویشتن
    پشت خود بر کوه دارد لشکر دیوانگی
    بحر عقل است آن که هر موجی به زنجیرش کند
    نیست لنگر گیر بحر اخضر دیوانگی
    سینه بر دریای آتش می زنم همچون سپند
    تا به مغزم خورد بوی مجمر دیوانگی
    در دیار ساده لوحان نقش بار خاطرست
    محو سازد سکه را از خود زر دیوانگی
    چرخ را در نیم جولان زیر پا می آورد
    سنگ طفلان گر نگردد لنگر دیوانگی
    بستر بیمار عقل از یک عرق گردد خنک
    تا قیامت گرم باشد بستر دیوانگی
    هر که خود را فرد باطل کرد در دیوان عقل
    همچو صائب می شود سردفتر دیوانگی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha