کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز زهرچشم او رگ در تنم مارست پنداری
    سر هر موی بر تن نیش خونخوارست پنداری
    ندارد اختیاری در گرستن چشم پرخونم
    به دست رعشه داران جام سرشارست پنداری
    ز شوخی در میان حلقه خط نقطه خالش
    چو مرکز گرچه پابرجاست سیارست پنداری
    گر از سنگین دلان گردد زمین دامان پر سنگی
    به کبک مست من دامان کهسارست پنداری
    ز حیرانی یکی گردیده هجران و وصال من
    گریبان در کف من دامن یارست پنداری
    ز دردش لذتی دارم که از درمان بود خوشتر
    ز عشق او نمی دارم که غمخوارست پنداری
    به فکر چاره ما هیچ صاحبدل نمی افتد
    دل ما دردمندان چشم بیمارست پنداری
    شهادتگاه ما در چشم آن سرو سبک جولان
    به باد صبحدم دامان گلزارست پنداری
    چنان لرزد دل کافر نهادم بر حیات خود
    که قطع رشته جان، قطع زنارست پنداری!
    به زیر تیغ او مردان سرآشفته خود را
    چنان وا می کنند از سر، که دستارست پنداری
    به هر کس می کنم اظهار درد خویش، می سوزم
    دل من زخمی و عالم نمکزارست پنداری
    در و دیوار در وجد آمد و از جا نمی جنبد
    ز زهد خشک، زاهد زیر دیوارست پنداری
    ز حال گوشه گیران چشم او در عین مستی ها
    چنان آگاهیی دارد که هشیارست پنداری
    ز شیادان عالم بس که دیدم رهزنی صائب
    به چشمم رشته تسبیح زنارست پنداری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha